آیین بزرگداشت دکتر ابوالقاسم بختیار، نخستین پزشک تحصیلکرده ایرانی، در آمریکا و مؤسس دانشکده پزشکی تهران با حضور دکتر لاله بختیار، دختر وی، جمعی از مدیران وزارت بهداشت، مسئولان سازمان نظام پرستاری، مسئولان دانشگاه علوم پزشکی مشهد و فعالان میراث فرهنگی از جمله تعدادی از اعضای انجمن توسعه گردشگری چهارباغ در آرامستان قدیمی محله فردوسی در توس برگزار شد.
این گزارش روایتی از این پزشک بختیاری عاشق فردوسی است که برطبق وصیتش همجوار حکیم سخن در آرامستان قدیمی محله فردوسی به خاک سپرده شد. یک سال بعد از تهیه این گزارش دکتر لاله بختیار، فرزند دکتر ابوالقاسم بختیار که دراین مراسم، میزبان علاقهمندان به علم پزشکی و پدرش بود، از دنیا رفت.
به گزارش خبرنگار شهرآرامحله، در ابتدای این مراسم دکتر احمد نجاتیان، مدیرکل توانمندسازی و بهبود سرمایههای انسانی، پرستاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درباره مدارج علمی و خصایص رفتاری دکتر ابوالقاسم بختیار و همسرش، هلن جفریز، گفت: در این مکان (آرامستان قدیمی محله فردوسی) دو تن از مفاخر علم پزشکی ایران آرمیدهاند که شاید برای بسیاری از ما ناشناخته باشند.
ابوالقاسم بختیار فردی خودساخته است که در عین مشکلات مالی و بدون پدر و مادر به بالاترین مدارج علم طب و پزشکی رسیده و با اینکه بعد از تحصیل انتخابهای زیادی برای زندگی داشت، به خاطر عشق به وطن و مردمانش به ایران بازمیگردد و به مردم دیار خود خدمت میکند.
دکتر نجاتیان ادامه داد: دکتر ابوالقاسم بختیار اولین پزشک ایرانی است که در آمریکا تحصیل کرده و در آنجا با خانم هلن جفریز که یک پرستار حرفهای است ازدواج میکند. دکتر بختیار و همسرش بعدها و در بین سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ به دعوت دولت ایران و حکومت وقت و در شرایطی که کشور حال و روز خوبی ندارد و مردم در فقر مطلق هستند و بیماریهای واگیردار در سراسر کشور تلفات میگیرد به ایران بازمیگردند و خدمات شایانی را به مردم ایران در زمینه علم پزشکی و جراحی و پرستاری ارائه میدهند.
مدیرکل توانمندسازی سرمایههای انسانی وزارت بهداشت در تشریح خدمات دکتر بختیار در کشور نیز گفت: تأسیس دانشکده علوم پزشکی تهران، ایجاد اولین مدرسه کالبدشکافی در کشور، انجام اولین جراحیهای صغیر و طبابت در وزارت نفت از جمله خدمات دکتر بختیار به جامعه پزشکی ایران است.
همچنین همسر ایشان، خانم هلن جفریز، بعد از اینکه به ایران میآیند، اولین مدرسه پرستاری را بنا نهاده و به آموزش پرستاران جوان میپردازند. خانم هلن با شروع جنگ جهانی دوم به آمریکا بازگشته و در برگشت به عنوان پرستار بهداشت جامعه در ایلات بختیاری شروع به کار میکند و بابت خدماتی که به مردم بختیاری ارائه میدهد کوهی بسیار زیبا در آن حوالی به نام هلن نامگذاری میشود.
در ادامه مراسم بزرگداشت دکتر ابوالقاسم بختیار، نصرآبادی، رئیس دارو و درمان شرکت نفت واحد شمالشرق، ضمن خوشآمدگویی به خانم دکتر لاله بختیار نوشتهای را برای حضار قرائت کردند: «سپاس پروردگار جهان را که هرچه داریم و هرچه نداریم همه لطف اوست. هم او که سایه ایران و ایرانی است. هم او که مردانی غیور را در این خاک زاد و شیرزنانی پاک را هوادار فرزندان این مرز و بوم قرار داد.
ابوالقاسم بختیار و هلن بختیار سرآمد پاکان زمان خویش بودند که پایههای علم را در دانشکده پزشکی و بخش جراحی بهداری شرکت صنعت نفت مرهون همت ایشان است. صنعت نفت که یکسر تاریخ پرجنب و جوش کشور را در دل خویش پرورانیده، سلامت جسم خود را در دستان پرتوان بهداشت و بهداری صنعت نفت سپرده است تا آنچه ابوالقاسم بختیار در بنای آن شریک است نگهبان یکایک مردانش باشد.
اکنون که ایران اسلامی در دایره فشار بداندیشان و تب و تاب پوستاندازی قرارگرفته است، گاه آن است که عزم دیرین را زنده کنیم و آغازیدن را برای فرزندانمان به یادگار بگذاریم. یادگاری مانند آنچه لاله بختیار در دل پرورانید و نمایش چهره اسلامی ایران را در آثار علمی و ادبی خود برای جهانیان به ارمغان آورد.»
در پایان این مراسم دکتر لاله بختیار، فرزند ابوالقاسم بختیار، و هلن در باب خصوصیات پدر و مادرش، نحوه زندگی و تحصیلات آنها به حضار گفت: «پدرم اولین ایرانیای است که در آمریکا تحصیل کرده و بعد از اخذ مدرک پزشکی به ایران بازگشت.
مادرم نیز اولین زن آمریکایی در ایران است که با یک مرد ایرانی ازدواج کرده، همچنین اولین پرستار آمریکایی است که در ایران مشغول به کار میشود. در حوالی جنگ جهانی دوم به دلیل شرایط خاص آن زمان ایران پدر و مادرم از هم جدا میشوند و ۷ فرزند بین آنها تقسیم میشود.
۴ فرزند در ایران نزد پدرم هستند و ۳ فرزند که یکی از آنها من بودم و شیرخوار محسوب میشدم همراه مادرم به آمریکا عزیمت کردیم. این ۷ فرزند و پدر و مادرم تنها از راه نامهنگاری میتوانستند با هم ارتباط برقرار کنند. پدرم پوشهای مخصوص هر فرزند ایجاد کرده بود و من به عنوان مورخ خانواده این نامهها را جمع آوری کردم. ۱۵ هزار نامه بین افراد خانواده رد و بدل شده است که همه آنها در کتابی جمعآوری شده و موجود است.»
لاله بختیار ادامه داد: «یکی از کارهایی که برای شادی روح پدرم انجام دادم، ترجمه ۵ جلد کتاب قانون ابنسینا به زبان انگلیسی بود. در حقیقت هزار سال طول کشید تا کتاب قانون که پیشتر به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده بود به زبان انگلیسی نیز ترجمه شود. همچنین قرآن و برخی از آثار دکتر علی شریعتی و دکتر مرتضی مطهری را نیز به زبان انگلیسی ترجمه کردهام.»
دختر ابوالقاسم بختیار و هلن درباره دلیل دفن پدرش در توس نیز گفت: «پدر من در سال ۱۳۴۹ و در سن ۹۹ سالگی فوت کرد. قبل از مرگ او، خواهر بزرگتر من از ایشان پرسید، کجا را برای محل دفن خود در نظر دارید، پدرم بلافاصله و بدون مکث گفت: من را در توس و در جوار آرامگاه فردوسی دفن کنید.
خواهرم پرسیدند، شما یک بختیاری هستید، چرا اصرار دارید در توس دفن شوید؟ پدرم جواب دادند که من خواب دیدهام که در توس و در جوار فردوسی دفن شدهام، خاک ما با هم یکسان شده و از این خاک مردی همانند رستم زاییده میشود که ایران را نجات خواهد داد. بدین ترتیب پدرم در توس دفن شد و مادرم نیز دو سال بعد از پدرم از دنیا رفت و با اینکه از هم جدا شده بودند، ولی به خاطر تعلقات قلبی و عاطفی که به هم داشتند، مادرم هم وصیت کرد که مرا کنار قبر ابوالقاسم در توس دفن کنید.»
اگر به قبرستان قدیمی محله فردوسی سری بزنید ۴ قبر در آنجا مشاهده میکنید که یکی متعلق به ابوالقاسم بختیار و دیگری متعلق به هلن بختیار است. لاله بختیار در توضیح ۲ مقبره دیگر گفت: «علاوه بر ابوالقاسم و هلن، آرامگاه یکی از فرزندان آنها به نام سیروس بختیار نیز در این مقبره خانوادگی است. وی در کشور آمریکا در یک سانحه دریایی از دنیا رفته و طبق وصیتش در توس دفن شده است. همچنین فرزند ۷ ماهه سیروس که اصلا زنده به دنیا نیامده هم در این مقبره خانوادگی مدفون است.»
در ادامه به معرفی کامل ابوالقاسم بختیار، تحصیلات، فرزندان و یادمانهایی که از خود بر جا گذاشته است میپردازیم که در سطور بعدی مشاهده خواهید کرد.
دکتر ابوالقاسم بختیار در سال ۱۲۵۰ خورشیدی در بروجن از پدری خانزاده، اما فقیر به نام حاج حسن خان بختیاری دنیا آمده است. فقری که البته بیش از همه چیز به دلیل نگاه خاص و درویشمسلکانه پدر به زندگی بود. در هنگام تولد مادر دارفانی را وداع گفت و این غم چنان بر پدر سنگین آمد که حتی مایل نبود نامی برای فرزند انتخاب کند.
در این هنگام پدربزرگ برای تسلیخاطر فرزندش، قطعهای از شاهنامه را برای او میخواند و این اشعار چنان بر روحیات پدر تأثیر دارد که نام فرزندش را ابوالقاسم میگذارد. مادر از دنیا رفته است و پدر او نیز در ششسالگی دارفانی را وداع میگوید و ابوالقاسم که یکسال است به مکتب میرود بهخاطر تنگدستی و فقر، درس را رها کرده و به مشاغلی از جمله فروشندگی، کفاشی، دورهگردی در کوهستانهای بختیاری و مغازهداری روی میآورد. اما شهربانو، همسر دوم پدرش که نقش پررنگی در موفقیتهایش دارد، او را مجبور میکند که در کنار کار، تحصیل خود را نیز ادامه دهد.
دکتر بختیار علاقه زیادی به معلمی دارد و همین امر سبب میشود که بیشتر دوران جوانی به کسوت معلمی روی بیاورد. شوق تحصیل باعث میشود که در سال ۱۲۸۹ و در ۳۹ سالگی وارد کالج آمریکاییها یا دبیرستان البرز تهران شده و بعد از اخذ مدرک دیپلم، برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی یعنی آرزویی که پس از ابتلا به آبله در کودکی او را رها نکرده بود، عازم آمریکا میشود. امری که با راهنمایی و تشویق دکتر ساموئل جردن، رئیس کالج البرز و البته تنها به خرج خود ابوالقاسم و با اتکا به بازوان خود میسر شد.
دکتر ابوالقاسم بختیار در سال ۱۲۹۸ خورشیدی وارد نیویورک شد. او پس از مدتی، نخست در دانشگاه کلمبیا به تحصیل پرداخت و سپس آموزش خود را در دانشگاههای ایووا و داکوتای جنوبی دنبال کرد. وی در سال ۱۳۰۲ خورشیدی موفق به اخذ درجه کارشناسی از دانشگاه داکوتای جنوبی میشود، اما همچنان به فکر آموختن است، از این رو به دانشگاه سیراکیوس رفته و شروع به تحصیل در رشته پزشکی میکند و سرانجام با تلاش، جدیت و مقاومت چشمگیر، به رغم سختیها و تنگناهای مالی و تحمل رنج و مشقت فراوان دوره کارورزی پزشکی یا همان انترنی را به پایان برد.
او سپس با گذراندن دوره جراحی، آموزش پزشکی خود را در ۵۵ سالگی به پایان رساند. ابوالقاسم بختیار در این دوره با پرستاری به نام هلن جفریز ازدواج میکند و در زندگی مشترک با او صاحب ۷ فرزند میشود. نکته جالب در زندگی او این است که در تمام این سالها شاهنامهخوانی یکی از تفریحات هر روزه او محسوب میشود.
دکتر بختیار در سال ۱۳۱۰، در ۶۰ سالگی و بعد از ۱۱ سال دوری از وطن به دعوت وزیر آموزش وقت به کشور برگشت و بیمارستان خصوصی در تهران تأسیس میکند و به طبابت و جراحی مشغول میشود. ابوالقاسم و هلن اولین کسانی بودند که طریقه پاستوریزهکردن شیر را به مردم آموختند. اعتقاد دکتر بختیار به پزشکی کهن ایران بهویژه زکریای رازی در زندگی حرفهای او نقش بسیار داشت.
ابوالقاسم بختیار ۳ سال بعد از ورود به ایران به کمک تنی چند از همکاران خود، دانشکده پزشکی تهران را راهاندازی کرده و خود بهسمت معاونت دانشکده منصوب میشود. البته وی همزمان رئیس دپارتمان آناتومی، معلم جراحیهای صغیر و معلم بیماریهای زنان و زایمان نیز است.
بختیار در سال ۱۳۱۴ از سمت معاونت دانشکده پزشکی تهران استعفا میدهد، اما هیچ وقت خدمات ارزنده او به این دانشکده و دانشجویان آن فراموش نخواهد شد. از اقدامات ارزنده دکتر بختیار در پیشبرد اهداف علمی دانشکده پزشکی تهران، تلاشهای او برای راهاندازی و تجهیز سالن تشریح دانشگاه است تا جایی که وی اولینبار اجساد اموات بلاصاحب را مخفیانه از مریضخانههای دولتی تحویل گرفته و در خودرو شخصی خود به تالار تشریح میآورد. همچنین هلن اولین مدرسه پرستاری ایران را تأسیس میکند و به تربیت زنان و مردان پرستار میپردازد.
ابوالقاسم بختیار در سال ۱۳۱۸ بهعنوان جراح ارشد شرکت نفت ایران و انگلیس به خوزستان رفت. او ابتدا در آبادان و از سال ۱۳۲۱ در بیمارستان شرکت نفت مسجدسلیمان به خدمت پرداخت. در سالهای خدمت دکتر بختیار در خوزستان، تحولی در زندگی شخصی او رخ میدهد.
در انتهای دهه ششم از عمرش با هلن متارکه کرده و با بیبی توران ضرغام که یک زن بختیاری است ازدواج میکند که حاصل این ازدواج ۱۰ فرزند است تا مجموع فرزندان وی به ۱۷ نفر برسند. دکتر بختیار در سال ۱۳۴۱ و در ۹۰ سالگی به تهران برگشت. در اسفند سال ۱۳۴۲ طی مراسمی از خدمات دکتر بختیار در دانشگاه تهران تجلیل شد و سالن آناتومی دانشکده پزشکی به نام وی نامگذاری شد. وی تا پایان عمر خود در ۱۹ دی سال ۱۳۴۹ دست از تلاش و ممارست برای اعتلای علم طب برنداشت.
دکتر بختیار در پایان زندگی خود بهخاطر علاقه فراوانی که به فردوسی و اشعار شاهنامه داشت، وصیت میکند که در جوار فردوسی و در توس دفن شود فرزندان وی نیز به این خواسته او جامه عمل پوشانیده و دکتر بختیار را در مقبره قدیمی محله فردوسی به خاک میسپارند.
در کنار مقبره ابوالقاسم بختیار در توس، همسرش هلن آرمیده است. یک پرستار آمریکایی که با ابوالقاسم به ایران میآید و اولین مدرسه پرستاری ایران را تأسیس کرده و به تربیت پرستاران ایرانی میپردازد. هلن در ایران و هنگامی که ابوالقاسم ۷۰ سال سن دارد از او متارکه کرده و به تنهایی در ایران زندگی میکند.
۷ فرزند مشترک دارند و همین فرزندان باعث میشوند که پدر و مادرشان باوجود جدایی، همیشه با هم ارتباط حسنه و خوبی داشته باشند. تا جایی که هلن وصیت میکند بعد از مرگ، وی را در کنار ابوالقاسم و در توس دفن کنند.
بعدها ۳ تن از فرزندان ابوالقاسم بختیار به نامهای دکتر لیلی بختیار، دکتر لاله بختیار و دکتر جمشید بختیار روایت و داستان زندگی پرفراز و نشیب پدر را به صورت کتابی به عنوان «ابوالقاسم توس، سفر حماسی دکتر ابوالقاسم بختیار» به یاد پدر به رشته تحریر درآوردند که هنوز به فارسی ترجمه نشده است.
* این گزارش پنج شنبه، ۲۵ بهمن ۹۷ در شماره ۲۷۰ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.